از
شما دعوت می کنم به تماشای پروانه یی بنشینید که درون حصار توری گرفتار آمده، و آن قدر تقلا می کند رهایی را و بودن را، که در پایان کار، بال های
کوچک اش، ماهیت خودشان را که پر زدن و پریدن است، از یاد می برند، و تنها آن چه بر جای می ماند، این اندیشه است در ذهن خسته ی او، که خشکیدن و قرار
گرفتن در کلکسیون پروانه های
خشک شده، چه سرنوشت ناگوار و غم انگیز و دردناکی ست ...
او،
پیش از آن که بمیرد، مرده است ...
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر